باد ميوزد
دوباره باز، باد
سرد ميشود هوا
ابر ناگهان زياد
فصل تازه رنگ نو و تازه ايست
فكر مي كنم به درس هاي خارج از كتاب
صبح ها وقتي مثل يك پرنده
بال مي زنم به سمت روز نو
مادرم پشت سر داد ميزند، بايست
سرد ميشود هوا
شال گردنت براي چيست؟
گرم ميكند مرا چه ساده مهرباني اش
شال گردني كه دانه دانه بافته است روزهاي گرم
با كلافِ نرم ياد، مادرم براي روزهاي سرد من
راستي پدر چه خوب گفت:
مادران،
هميشه نور و آفتاب و گرمي و چراغ خانه اند
اي خدا
آفتاب و خانه و پدر
كه سايه است را تو حفظ كن
طيبه ثابت